توضیح: مداحی مهدی رسولی به مناسبت ایام فاطمیه
فایل صوتی: دریافت
حجم: 10 مگابایت
متن شعر: به ادامه مطلب بروید.
می خوام بگم یه روضه از قصه تلخ روزگار
یه چادرم ، شکسته دل ، ساده و خاکی ، وصله دار
شب عروسی علی(ع) ، آروم آروم ، قدم قدم
رو سر ماه مدینه ، به خونه بخت اومدم
روی سرم تو کوچه ها ، گُل می زدن همسایه ها
وارد خونه می شدم ، میون دست مرتضی(ع)
یادم نمیره ، اون روزا ، که بین همه برو بیایی داشتیم
شبا تو خونه علی(ع) ، چه قصه هایی داشتیم
عجب روزایی داشتیم
دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون می باره
تنگ دل همسفرم ، داره بارون می باره
نُه سالِ عاشقی گذشت ، تو خونه ای پر از وفا
زیر پرم بزرگ شدن ، حسین(ع) و زینب(س) با صفا
خانوم عزیزِ همه بود ، تا که باباش گذاشت و رفت
بعد بابا ، عدو رو دل ، زخمی رو جا گذاشت و رفت
برا تسلای دلش ، هیزم آوردن پشت در
خانوم منو رو سر گرفت ، بلند شد ایستاد پشت در
یادم نمیره ، تا که آتیش زدن درو ، آتیش نشست رو دامنم
تا در وا شد دیدم خانوم ، صدا میزد وای محسنم
دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون می باره
تنگ دل همسفرم ، داره بارون می باره
نفس نفس می زد گلم ، سر میومد تحملم
کارای خونه رو می کرد ، خانوم بی تعادلم
کشیده میشم رو زمین ، شکوه ز تقدیر می کنم
نمی دونم چند روزه که ، زیر پاهاش گیر می کنم
خدایا من قد کشیدم ، یا قد زهرا(س) خمیده
یادم نمیره ، منو رو صورت می گرفت ، از مرتضی رو می گرفت
دستش رو از زیر پرم ، بی بی به پهلو می گرفت
شدم ز بعد مادر ، ارثیه یه دختر
دم غروبه ، من رو سر یه خواهری ، داره بارون می باره
تو قتلگاه برادری ، داره بارون می باره
فایل صوتی: دریافت
حجم: 10 مگابایت
متن شعر: به ادامه مطلب بروید.
می خوام بگم یه روضه از قصه تلخ روزگار
یه چادرم ، شکسته دل ، ساده و خاکی ، وصله دار
شب عروسی علی(ع) ، آروم آروم ، قدم قدم
رو سر ماه مدینه ، به خونه بخت اومدم
روی سرم تو کوچه ها ، گُل می زدن همسایه ها
وارد خونه می شدم ، میون دست مرتضی(ع)
یادم نمیره ، اون روزا ، که بین همه برو بیایی داشتیم
شبا تو خونه علی(ع) ، چه قصه هایی داشتیم
عجب روزایی داشتیم
دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون می باره
تنگ دل همسفرم ، داره بارون می باره
نُه سالِ عاشقی گذشت ، تو خونه ای پر از وفا
زیر پرم بزرگ شدن ، حسین(ع) و زینب(س) با صفا
خانوم عزیزِ همه بود ، تا که باباش گذاشت و رفت
بعد بابا ، عدو رو دل ، زخمی رو جا گذاشت و رفت
برا تسلای دلش ، هیزم آوردن پشت در
خانوم منو رو سر گرفت ، بلند شد ایستاد پشت در
یادم نمیره ، تا که آتیش زدن درو ، آتیش نشست رو دامنم
تا در وا شد دیدم خانوم ، صدا میزد وای محسنم
دم غروبه ، بارون بارون روی پرم ، داره بارون می باره
تنگ دل همسفرم ، داره بارون می باره
نفس نفس می زد گلم ، سر میومد تحملم
کارای خونه رو می کرد ، خانوم بی تعادلم
کشیده میشم رو زمین ، شکوه ز تقدیر می کنم
نمی دونم چند روزه که ، زیر پاهاش گیر می کنم
خدایا من قد کشیدم ، یا قد زهرا(س) خمیده
یادم نمیره ، منو رو صورت می گرفت ، از مرتضی رو می گرفت
دستش رو از زیر پرم ، بی بی به پهلو می گرفت
شدم ز بعد مادر ، ارثیه یه دختر
دم غروبه ، من رو سر یه خواهری ، داره بارون می باره
تو قتلگاه برادری ، داره بارون می باره